lirik lagu shamloo hamneshine panahi – benyamin (ben)
[قسمت اول]
پشت خروار صداهای خاک خورده ی توی سرت
پشت هر پیچ از پیچک هزار توی گیسوی ترت
پشت لفظ معرفت، با ، بی، گوش کرت
پشت گوش کرت، جمله های مچاله شدم
پیش روم دالون صدا، هزار لب یک کلمه
بیا بیا بیا بیا، نه نرو نذار بشکننت
باید حالای من ، کاش سالای بعدته ملکه
پیش چشم کورت جمله های لتو پاره شدم
آخ ازین جاده ی یک طرفه، این هیولا راویه دکلمته
تو شعری شعر از احساسی که میخ پشت قاب داره
تاکستون موهات مسیر منه، هزار پیچ و تاب داره
تو مصمم ترین نگاه شهری که واسه آزادی قصد انقلاب داره
من اون هزار پای دو دست که فقط یه انتخاب داره
رفتن، با دو دستش بند هزار کفشُ محکم بستن
ته این جنگ احمقانه از هزار سرباز صدا
اون سو تو و لبخندت موندین، این سو منو هیچ سکوت
[همخوان]
و این آخرین شعر تصنیف از آغاز تباهیه
زمین عمومی ترین تصویر از زمستون و بی کلاهیه
و تو آیدا تو اونی که ملکه ی این قصه ی اشتباهیه
و من شاملوی متوهمی، که همنشین پناهیه
و این آخرین شعر تصنیف از آغاز تباهیه
زمین عمومی ترین تصویر از زمستون و بی کلاهیه
و تو آیدا تو اونی که ملکه ی این قصه ی اشتباهیه
و من شاملوی متوهمی، که همنشین پناهیه
[قسمت دوم]
صدای پختش، موهای ژولیدش، لباس کهنش
آواز میخوند کولی
اون آسمون کبود آسمون دیگه ای بود مال اینطرفا نبود
آواز میخوند کولی
زبونشو نمیفهمیدم، صبر نمیکردن ابراش چشمام شکل بدن بهشون
وحشی آزاد پُر، تو آسمون و باد، با اشکای شوق باد بادک چشات
از پاره شدن نخ، زمین آباد شد،
آهوی یاغی دشت آزادی
عشق من به تو عشق کولی به در به دریه
آخرین یورش دارکوب آغشته
به شکی که تموم درختامو زخمی کرده کریه که
سر تایید تکون میده واسه وراجیام
هردفعه رو این صحنه واسه اجرا میام
هر دفعه تو خیابون ازم عکس و امضا میخوان
میگن بن، تو دلم میگم بن کدوم خریه
هیولام، یه کولیه کوله پشتی به دوش
که خاطرات پیچک موی مشکیت، خشکیده روش
من تا تو یه کرم چاله، عهد صلحی که جوش
نمی خوره با اینمه هنوزم روشنه خورشید توش
[همخوان]
و این آخرین شعر تصنیف از آغاز تباهیه
زمین عمومی ترین تصویر از زمستون و بی کلاهیه
و تو آیدا تو اونی که ملکه ی این قصه ی اشتباهیه
و من شاملوی متوهمی، که همنشین پناهیه
و این آخرین شعر تصنیف از آغاز تباهیه
زمین عمومی ترین تصویر از زمستون و بی کلاهیه
و تو آیدا تو اونی که ملکه ی این قصه ی اشتباهیه
و من شاملوی متوهمی، که همنشین پناهیه
[قسمت سوم]
چهار فصل تموم اون اسبای وحشی چهار نعل میتاختن
دشت سیاه و سفیدشونو زیر سمای احساس مینواختن
چهار فصل تموم، آسمون موند همون آسمون
زمین حالی به حالی شد، ابرا شکل عوض میکردن
همین الاکلنگ نا موزون دلیل شد، که یونس موند بی سایبون
چهار فصل تموم، کولی گلو کنار آتیش دلش، واسه رود خشک چشماش
دعای بارون خوند
نهنگ روحش نی میزد تو دشت اقیانوس
بلکه جفتش جور شه
صوتش لابه لای فرکانسای اشتباه خفت
دلشو دنیای بی حساب کشوند تا پای جون
و من تو به تو رفتم به تو به تو های ابرای آشوب
پایین تر از ابرا یه دریا بود
دیدم هشت پای افسردگی پا پیچ لاکپشت شوق کودک درونمه
فهمیدم این بو بوی لاشه ی نهنگ روحمه، بو کشیدم
lirik lagu lainnya :
- kumpulan lirik lagu kesh kesh › lirik lagu other ones – kesh kesh
- kumpulan lirik lagu matthew curtsinger › lirik lagu promise land – matthew curtsinger
- kumpulan lirik lagu soul grinder › lirik lagu dark apostle – soul grinder
- kumpulan lirik lagu bledy humme › lirik lagu bellaca – bledy humme
- kumpulan lirik lagu cmh › lirik lagu flesh & lizer diss – cmh
- kumpulan lirik lagu omar zekl › lirik lagu side – omar zekl
- kumpulan lirik lagu evan diem › lirik lagu whispered home – evan diem
- kumpulan lirik lagu anna oxa › lirik lagu la donna cannone – anna oxa
- kumpulan lirik lagu francis farmer › lirik lagu out of town – francis farmer
- kumpulan lirik lagu la mississippi › lirik lagu piso de madera – la mississippi